نورزندگی
اجتماعی و خانوادگی
پنج شنبه 28 فروردين 1393برچسب:, :: 9:33 :: نويسنده : مرضیه پورباقر مهنه

بهشت زير پاي مادران است.

همين و ديگر هيچ

بالاتر از اين چه هديه اي  پروردگار مي توانست در اختيار مادران قرار دهد.

بهشت گواراي وجود همه مادران 

و اين ما هستيم كه همواره نيازمند اهداي دعاهاي پرخير و بركت از سوي مادرانمان هستيم چه آنها كه هستند چه آنها كه ما را ترك نموده و به ديار حق شتافته اند.

حتي نياز نيست كه بگويم التماس دعا مادر!

چون  مي دانم كه هميشه دعاگوي فرزندانت هستي و يقين دارم كه دعايت مستجاب است. 

فقط ميلاد بزرگ بانوي اسلام حضرت فاطمه الزهرا سلام الله عليها را تبريك ميگم و آرزومند سلامتي شما هستم.

چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 10:57 :: نويسنده : مرضیه پورباقر مهنه

 قند خون مادر بالاست ، دلش اما هميشه (شور) مي زند براي ما ... اشك هاي مادر مرواريد شده است در صدف چشمانش، دكترها اسمش را گذاشتند آب مرواريد ! 

حرف ها دارد چشمان مادر ، گويي زير نويس فارسي دارد! دستانش را نوازش ميكنم ؛ داستاني دارد دستانش ..... وقتي پشت سر پدر و مادرت از پله ها مياي پايين و  مي بيني چقدر آهسته ميره ، مي فهمي پير شده ! وقتي بعد از غذا يه مشت دارو مي خوره ، مي فهمي چقدر درد داره.....
آدما تا وقتي كوچيكن دوست دارن براي مادرشون هديه بخرن ، اما پول ندارن....وقتي بزرگ تر مي شن پول دارن ، اما وقت ندارن ....وقتي پير مي شن ، پول دارن وقت هم دارن ، اما مادر ندارن .....دست پر مهر مادر تنها دستي است كه اگر كوتاه از دنيا باشد ، از تمام دست ها بلندتر است ، مادر تنها كسي است كه مي توان " دوستت دارم " هايش را حتي اگر هم نگويد ، باور كرد ....مادر يعني به تعداد روزهاي گذشته تو صبوري ، به تعداد روزهاي آينده تو دلواپسي ، به تعداد آرامش همه ي خواب هاي كودكانه تو بيداري ، مادر يعني بهانه بوسيدن خستگي دست هايي كه يك عمر براي باليدن تو چروك شد !
اگر 4 تكه نان خيلي خوشمزه وجود داشته باشد و شما 5 نفر باشيد ، كسي كه اصلا از مزه آن خوشش نمي آيد ، مطمئنا مادر است .
شنبه 6 خرداد 1391برچسب:, :: 7:29 :: نويسنده : مرضیه پورباقر مهنه

دلم را سپردم به بنگاه دنيا

و هي آگهي دادم اينجا و آنجا

و هر روز براي دلم

مشتري آمد و رفت

و هي اين و آن

سرسري آمد و رفت

ولي هيچ كس واقعاً

اتاق دلم را تماشا نكرد

دلم قفل بود

كسي قفل قلب مرا وا نكرد.

يكي گفت: چرا اين اتاق پر از دود و آه است.

يكي گفت: چه ديوارهايش سياه است.

 يكي گفت: چرا نور اينجا كم است؟

وآن ديگري گفت:

و انگار هر آجرش

فقط از غم و غصه و ماتم است.

و رفتند و بعدش

دلم ماند بي مشتري

و من تازه آن وقت گفتم:

خدايا تو قلب مرا مي خري؟...

پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:رای, :: 11:14 :: نويسنده : مرضیه پورباقر مهنه

همه با هم

در انتخابات 91/2/15در پای صندوق های رای حاضر می شویم

و به اصلح ترین رای می دهیم

صفحه قبل 1 صفحه بعد